سفارش تبلیغ
onUnload="window.alert('ممنون از بازدیدتون');">
سفارش تبلیغ
http://shabzade7.ParsiBlog.com
شخصی به خدا گفت: وقتی که سرنوشت را نوشتی پس چرا دعا کنم؟! خدا در جوابش گفت:از کجا میدانی که چه نوشتم؟ شاید نوشته باشم، هر آنچه دعا کند... 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

لینک های مفید
از : بهمن رافعی

کدامین چشمه سمّی شد که آب از آب می‌ترسد؟
که حتا ذهن ماهی‌گیر از قلّاب می‌ترسد؟

کدامین وحشتِ وحشی، گرفته روح دریا را
که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد

گرفته وسعت شب را غباری آنچنان مبهم
که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد

شب است و خیمه ‌شب ‌بازان و رقص ِوحشیِ اشباح
مژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب می‌ترسد

فغان زین شهر ِکج ‌باور، که حتا نکته ‌آموزَش
ز افسون و طلسم و رَمل و اسطرلاب می‌ترسد

طنین کارسازی هم، ز سازی بر نمی‌خیزد
که چنگ از پرده‌ها و سیم از مضراب می‌ترسد

سخن دیگر کُن ای بهمن! کجا باور توان کردن
که غوک از جلبک و خرچنگ از مرداب می‌ترسد؟





[ دوشنبه 92/2/30 ] [ 7:22 صبح ] [ ماندانا ] [ نظرات () ]

درباره وبلاگ

علاقه مند به طبیعت سفر هنر و ادبیات
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 86003