http://shabzade7.ParsiBlog.com
شخصی به خدا گفت: وقتی که سرنوشت را نوشتی پس چرا دعا کنم؟! خدا در جوابش گفت:از کجا میدانی که چه نوشتم؟ شاید نوشته باشم، هر آنچه دعا کند...
| ||
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت… کمی دل بریدن میخواد… کمی اشک… کمی بهت… کمی آغوش آسمانی کمی دور شدن از این آدمها…! کمی رسیدن به خدا… . . . همه را صدا زدم جز خدا . . . هیچ کس جوابم را نداد جز خدا . . . . . . خدایا ! من چیزی نمیبینم آینده پنهان است ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را . . . . . . پروردگارا تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی و من عجیب ؛ به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام . . . . . . خدایا … دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت! نزدیـــک؛ بی خطــــر، بخشــــنده… بی منّـــــــــــــــــت … ! [ سه شنبه 92/2/24 ] [ 4:43 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
|
|
|