http://shabzade7.ParsiBlog.com
شخصی به خدا گفت: وقتی که سرنوشت را نوشتی پس چرا دعا کنم؟! خدا در جوابش گفت:از کجا میدانی که چه نوشتم؟ شاید نوشته باشم، هر آنچه دعا کند...
| ||
+ گمشدم در سکوت این روز هابی صدا در راهمهمچون پرستو مهاجرو همچون کبک سر به زیر در برفباز هم سرجای اولمو باز هم گمشدم در تلاطمات فکریاز ثانیه ها سیر شدمو از سکوت این روز ها خاموشدلم لک زده برای یک هم زبوندلم لک زده برای فریاد کشیدنبرای شکستن شیشه سکوتدلم برای باران خدا لک زدهشاید پاسخ تمام دلتنگی هایمرا در بارش باران بیابمای خدا ...پس ببار باران را...
[ دوشنبه 92/2/23 ] [ 4:53 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
|
|
|