http://shabzade7.ParsiBlog.com
شخصی به خدا گفت: وقتی که سرنوشت را نوشتی پس چرا دعا کنم؟! خدا در جوابش گفت:از کجا میدانی که چه نوشتم؟ شاید نوشته باشم، هر آنچه دعا کند...
| ||
[ جمعه 92/3/24 ] [ 4:42 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
گاهی [ شنبه 92/3/18 ] [ 4:34 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
ملا نصرالدین همیشه اشتباه میکرد
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگی? حماقت او را دست میانداختند.
دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره .
اما ملا نصرالدین همیشه سکه ی نقره را انتخاب میکرد.
این داستان در تمام منطقه پخش شد.
هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه ی نقره را انتخاب میکرد.
تا این که مرد مهربانی از راه رسید و از این که ملا نصرالدین را آن طور دست میانداختند? ناراحت شد.
در گوشه ی میدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سکه به تو نشان دادند? سکه ی طلا را بردار.
این طوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند.
ملا نصرالدین پاسخ داد:
ظاهراً حق با شماست? اما اگر سکه ی طلا را بردارم? دیگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم.
شما نمیدانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
[ شنبه 92/3/18 ] [ 4:33 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 92/3/18 ] [ 4:32 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
[ شنبه 92/3/18 ] [ 4:31 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 92/3/16 ] [ 4:14 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 92/3/7 ] [ 2:9 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
کرم شب تاب
روز قسمت بود . خدا هستی را قسمت می کرد . خدا گفت : چیزی از من بخواهید . هر چه که باشد، شما را خواهم داد . سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است . و هر که آمد چیزی خواست . یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن . یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز . یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را .
در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم . نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ . نه بالی و نه پایی ، نه آسمان ونه دریا . تنها کمی از خودت، تنها کمی از خودت را به من بده . و خدا کمی نور به او داد . نام او کرم شب تاب شد . خدا گفت : آن که نوری با خود دارد، بزرگ است، حتی اگربه قدر ذره ای باشد . تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی . و رو به دیگران گفت : کاش می دانستید که این کرم کوچک ، بهترین را خواست . زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست .
هزاران سال است که او می تابد . روی دامن هستی می تابد . وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است .
[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 3:32 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
دیکته [ دوشنبه 92/3/6 ] [ 3:9 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
اگر تهرانید و حوصله تا سر رفت می توانید سری به روستاهای اطراف بزنید؛ روستایی مانند «افجه» که در بهار زیبایی هایش صد چندان می شود. «افجه جای بسیار باصفا و خوبی است، باغات زیاد و آبشارهای بسیار دارد، در واقع پایتخت لواسان کوچک است، به قدر لزوم دکاکین هم دارد. جوراب بافی در آنجا کسب معتبری است ... از جمله عمارات خوب افجه قصر رفیع و بنای منبع مرحوم میرزا آقاخان صدر اعظم نوری است اگرچه محتاج مرمت است.» در روستای افجه و اطرافش شکوفه های درختان گردو و گیلاس خودنمایی می کنند. روستا حمامی تاریخی دارد که دارای دو بخش مجزای زنانه و مردانه بوده و بنای آن دارای تاق، گنبدهای عرقچین و قوس های جناغی است. قدمت حمام به دوره صفوی یا اوایل حکومت قاجار نسبت داده می شود. با وجود قدمتش هنوز فعال و مورد استفاده مردم روستاست. دوش گرفتن در عصر صفوی دلیل نام هویج را هم باید در تاریخ این دشت جست و جو کرد. روایت های تاریخی مختلف حکایت از آن دارند که در روزگار گذشته بخش وسیعی از زمین های این دشت به کاشت هویج اختصاص داشته است. هر چند که امروزدیگر اثری از این مزارع به چشم نمی خورد. این دشت در ارتفاع 2400 متری از سطح دریا و در بالادست روستای افجه در نزدیکی لواسان قرار گرفته و گفته می شود در گذشته در آن هویج کشت می شده است، هر چند که امروزه تنها چیزی که در آن یافت نمی شود همان هویج است. هم اکنون نیز دهقانان افجه به کشت محصولات مختلف کشاورزی درآن مبادرت می ورزند و وجود باغ های گیلاس در آن جلوه خاصی دارد به ویژه در فصل بهار و به هنگام شکوفایی شکوفه های گیلاس. چطور برویم؟ در انتهای جاده خاکی به مجاور رودخانه می رسید. از اینجا به بعد آماده پیاده روی شوید. اینجا هم دو مسیر پیش رو دارید. از سمت راست در یک مسیر جاده ای که مناسب ماشین های دو دیفرانسیل است، حرکت کنید و یا از سمت چپ وارد دره ای که رودخانه جریان دارد شوید.
[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 3:3 عصر ] [ ماندانا ]
[ نظرات () ]
|
|
|